کد مطلب:370008 شنبه 21 اسفند 1395 آمار بازدید:1007

79: اللهم صلّ علی محمد وآله ، وصن وجهی بالیسار، ولانبتذل جاهی بالاقتار.
 علی بن الحسین علیه السلام در این قطعه از دعای شریف مكارم الاخلاق از خداوند می خواهد كه بر محمد و آلش درود فرستد، سپس دو تمنّی از پیشگاه مقدسش می نماید: اول : بار الها! آبروی مرا در جامعه با معیشت سهل و آسان محافظت فرما. دوم ، بار الها! قدر و منزلتم را نزد مردم ، با تنگدستی سبك و خوار مگردان .

به خواست خداوند بزرگ ، این دو جمله از كلام امام سجاد(ع ) موضوع بحث و سخنرانی امروز است .

درجات مالداری 

مال داشتن و فاقد مال بودن ، درجات و مراتب متفاوتی دارد: سرمایه داری ، تمكّن مالی ، غنی و بی نیازی از خلق ، برخورداری از كفاف ، گذران در حدّ قناعت ، فاقد بودن حدّاقلّ معاش ، و بین این درجات نیز تفاوتهایی وجود دارد. این درجات به اعتبار شاءن دینی ، اجتماعی ، اخلاقی ، دنیوی و اخروی ، در نظر شرع مقدّس ، دارای ابعاد مختلفی است كه در قرآن مجید و احادیث خاطر نشان گردیده است .

حضرت زین العابدین (ع ) بعضی از آنها را در قطعات مختلف دعای مكارم الاخلاق ذكر فرموده و درباره هر یك ، به مناسبت ، توضیح داده شد.

در قطعه دعای مورد بحث امروز، امام (ع ) گذران معاش را با سهولت و آسانی ، یا در مضیقه و سختی ، از نظر مصون ماندن قدر و منزلت اجتماعی ، یا كاهش وزن و ارزش در افكار عمومی ، مورد توجه قرار داده و در جمله اول به پیشگاه خداوند عرض می كند:

وصن وجهی بالیسار.

بار الها! آبروی مرا با گذران سهل و آسان در جامعه محافظت فرما.

از عوامل حفظ آبرو در بین مردم 

در قرآن شریف و روایات اولیای گرامی اسلام ، كلمه وجه درباره خداوند و درباره اعمالی كه مردم با ایمان برای خدا انجام می دهند و همچنین درباره دیگر امور به كار رفته است و از آن معانی متعدّدی اراده شده كه در اینجا شرح و تفصیل آن ضرورت ندارد، اما كلمه وجه كه در دعای امام (ع ) آمده ، وجهه عمومی است كه در فارسی به آبرو تعبیر می شود. به گفتار شاعر:

دست طمع كه پیش كسان می كنی دراز

پل بسته ای كه بگذری از آبروی خویش

جالب آنكه ماء الوجه در بعضی از اخبار آمده و معنایش همان آبرو در لغت فارسی است .

عن علی علیه السلام قال : بدل ماء الوجه فی الطّلب اعظم من قدر الحاجة و ان عظمت وانجح فیها الطّلب . (401)

علی (ع ) فرموده : قدر و ارزش آبرویی را كه آدمی برای درخواست چیزی صرف می كند، بالاتر از حاجت مورد درخواست است ، هر چند آن خواسته مهم باشد و با صرف آبرو برآورده شود.

وعنه علیه السلام قال : افضل المروءة استبقائ الرّجل ماء وجهه . (402)

و نیز فرموده است : برتری مرادنگی آن است كه آدمی در ابقای آبروی خویش كوشا و جدّی باشد.

از وظایف قطعی مؤ من 

از وظایف دینی پیروان قرآن شریف این است كه همواره مراقب عزّ خویش و عزّ برادران ایمانی خود باشند، نه قدمی بردارند كه مایه ذلّت خودشان شود و نه بر آبروی برادران دینی خود آسیب برسانند، و این مطلب ، ضمن روایات متعددی از رسول اكرم (ص ) و ائمّه طاهرین علیه السلام خاطر نشان گردیده است و در اینجا به ذكر دو روایت اكتفا می شود:

عن النّبی صلّی اللّه علیه وآله : لیس للمؤ من ان یذلّ نفسه . (403)

رسول اكرم (ص ) فرمود: مؤ من نباید موجبات خواری و ذلّت خود را فراهم آورد.

عن ابیعبداللّه علیه السلام قال : من حقّر مؤ منا مسكینا او غیر مسكین لم یزل اللّه عزّوجلّ حاقرا له ماقتا حتّی یرجع عن محقرته ایّاه . (404)

امام صادق (ع ) فرمود: كسی كه مؤ منی را تحقیر و دشمنی مسكین باشد یا غیرمسكین ، با این عمل ، پیوسته مورد تحقیر و دشمنی باری تعالی خواهد بود تا از روش نادرست خود برگردد و او را با دیده یك مسلمان مورد احترام بنگرد.

علل و عوامل متعدّدی می تواند مسلمانی را در نظر افراد، حقیر و كوچك جلوه دهد، و فقر یكی از آن عوامل است ، و این عامل از دیگر عوامل بیشتر چشمگیر است ، لذا امام صادق (ع ) در حدیثی كه ذكر شد از مسكین نام برده و سپس غیرمسكین را نیز در كنارش ذكر نموده است . با توجه به اینكه بضاعت كم یا تهیدستی در نظر افراد كوته بین عامل بزرگ تحقیر است ، در بعضی روایات از این دو گروه نام برده شده و مجازات كسانی كه آنان را با دیده تحقیر می نگرند، خاطر نشان گردیده است .

مجازات تحقیر مؤ من بی بضاعت 

عن ابیعبد اللّه علیه السلام : من استذلّ مؤ منا واستحقره لقلّة ذات یده ولفقره شهّرة اللّه یوم القیامة علی رؤ وس الخلایق . (405)

امام صادق (ع ) فرمود: كسی كه مؤ منی را خوار بشمرد و با دیده تحقیرش بنگرد، برای بضاعت كم یا فقرش ، خداوند او را در قیامت به جمیع خلایق معرفی می كند و بدین صفت مذموم توصیفش می نماید.

افراد مستطیع كه حجّ بیت اللّه بر آنان واجب می شود، از نظر تمكّن مالی درجات و مراتبی دارند، بعضی ثروتشان بسیار است و می توانند هزینه سنگینی را تحمّل نمایند و بعضی متوسطاند و باید در صرف مال میانه رو باشند. در روزگار گذشته برای سفر حجّ به طور معمول ، چند نفر با هم رفیق راه و هم خرج می شدند تا در منزلها با كمك یكدیگر كارها را مرتّب كنند و نیازها را بر طرف سازند و سفر را در رفتن و برگشتن بخوبی طی كنند. تذكّرات مكّرر ائمّه معصومین علیه السلام در لزوم حفظ احترام و عزّ مسلمین و اجتناب از تحقیر آنان موجب شده بود كه گاهی فرد مسلمان متوجه به وظایف دینی ، به امام (ع ) مراجعه كند و سؤ ال نماید: آیا با كسی كه از نظر مالی همانند من نیست ، در سفر حج رفیق راه باشم و هم خرج بشوم یا نه ؟ و او طبق فرموده امام (ع ) عمل می نمود.

توازن مالی همسفران حج 

عن شهاب بن عبد ربّه قال : قلت لایبعبد اللّه علیه السلام : قد عرفت حالی و سعة یدی و توسژعی علی اخوانی فاصحب النّفر منهم فی طریق مكّة و اوسع علیهم . قال لاتفعل یا شهاب . ان بسطت و بسطوا اجحفت بهم وان هم امسكوا اذللتهم ، فاصحب نظائرك . (406)

شهاب عبد ربّه به امام صادق (ع ) عرض كرد: شما از حال من آگاهید، می دانید كه سعه مالی دارم و دستم در مقابل برادرانم باز است . آیا در سفر حجّ با چند نفر رفیق راه شوم و با آنان گشاده دست باشم ؟ امام (ع ) فرمود: ای شهاب ! چنین كاری مكن ، زیرا اگر تو با دست باز خرج كنی و آنان نیز چنین كنند، به هم سفری ها ستم نموده ای و اگر امساك كنند و همانند تو صرف مال ننمایند، موجب خواری و ذلّتشان شده ای ، برو كسانی را كه همانند خودت هستند بر گزین و با آنان رفیق راه باش .

امام (ع ) نظیر این جواب را درباره كسی فرمود كه از نظر مالی ، تمكّن وافی نداشت و می خواست رفیق راه و هم خرج افراد متمكّن شود.

عن ابی بصیر قال 7 قلت لابیعبد اللّه علیه السلام : یخرج الرّجل مع قوم میاسیر وهو اقلهم شیئا فیخرج القوم النّفقة ولایقدر هو ان یخرج مثل ما اخرجوه . فقال علیه السلام : ما احبّ ان یذلّ نفسه ولیخرج مع من هو مثله . (407)

ابی بصیر به امام صادق (ع ) عرض كرد: مردی با افراد ثروتمند رفیق راه و هم خرج می شود و او تمكّنش از همه آنها كمتر است ، آنان با دست باز خرج می كنند و او قادر نیست مثل آنها صرف مال نماید.

امام (ع ) فرمود: دوست ندارم با همسفری ثروتمندان موجبات ذلّت خویش را فراهم آورد، با كسانی همسفر شود كه در مالداری همانند خودش باشند.

لزوم وظیفه شناسی فقیر و غنی 

از چند حدیث مذكور روشن شد كه مسلمانان طبق وظیفه شرعی مكلّف اند مراتب عزّ و احترام افراد بی بضاعت یا كم بضاعت را رعایت كنند و مراقب باشند قولا و عملا موجبات هتك و تحقیر آنان را فراهم نیاورند، حتّی امام صادق (ع ) به ثروتمند اجازه نمی دهد با افرادی كه از نظر مالی متوسطاند در سفر حج رفیق راه و هم خرج گردد، و همچنین راضی نیست فردی كه از نظر مالی متوسط است ، با اشخاص متمكّن و مالدار هم خرج و رفیق راه شود، زیرا در هر دو صورت برای افراد متوسط، زمینه احساس ذلّت و حقارت فراهم می آید.

به موازات دستوری كه اولیای گرامی دین به عموم مسلمین در تكریم فقرا داده اند، به فقرا نیز اكیدا سفارش كرده اند راز تهیدستی خویش را پنهان نگاه دارند و سرّ نهانی خود را فاش نكنند، چه با گفتن به این و آن ، اجر بردباری و صبر خود را در فقر از میان می برند، بعلاوه خویشتن را در نظر مردم خوار و حقیر می نمایند.

عن ابیعبد اللّه علیه السلام قال : قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله : یا علی ! انّ اللّه جعل الفقر امانة عند خلقه ، فمن ستره اعطاه اللّه مثل اجر الصّائم القائم . (408)

امام صادق (ع ) از رسول اكرم (ص ) حدیث نموده كه فرمود: ای علی ! فقر، امانت خداوند است نزد مردم ، كسی كه آن را پنهان نگاه دارد، اجر روزه داری را كه اقامه كننده نماز است به وی اعطا می فرماید.

فقر یا تلختر از هر تلخ 

قال لقمان لابنه : اعلم ای بنیّ: انّی قد ذقت الصّبر وانواع المر، فلم ار امرّ من الفقر، فان افتقرت یوما فاجعل فقرك بینك وبین اللّه ولا تحدث النّاس بفقرك فتهون علیهم . (409)

لقمان حكیم به فرزندش فرمود: بدان ای فرزند، من صبر و انواع تلخی را چشیده ام و از فقر تلختر ندیده ام . اگر روزی فقیر شدی ، آن را امری بین خود و خداوند قرار ده و به مردم مگو كه در نظر آنان خوار و خفیف خواهی شد.

اولیای گرامی اسلام كه راهنمایان رستگاری و سعادت اند، حدّاكثر سعی و كوشش را در هدایت و تربیت مردم برای تكریم و احترام افراد بی بضاعت اعمال نمودند، ولی مردم ، آن دستور مقدّس را كم به كار بستند، فقط كسانی كه تعالیم الهی در اعماق وجودشان راه یافته ، این وظیفه مقدّس را در گذشته و حال رعایت نموده و می نمایند. ناگفته نماند كه تحقیر افراد بی بضاعت به علّت فقرشان همانقدر مذموم و قبیح است كه ثروتمندان به علت دارایی و تمكنشان مورد احترام و تكریم قرار گیرند. حضرت زین العابدین (ع ) این دو عمل ناروا را در كنار یكدیگر آورده و از پیشگاه الهی نسبت به هر دو درخواست مصونیّت نموده است :

واعصمنی من ان اظنّ بذی عدم خساسة او ان اظنّ بصاحب ثروة فضلا. (410)

بار الها! مرا مصون بدار از اینكه درباره ناداری گمان پستی و بی وزنی بَرَم یا نسبت به صاحب ثروتی گمان برم كه دارای برتری و فضیلت است .

امام سجاد (ع ) برای آنكه از جهت تهیدستی مورد تحقیر واقع نشود و به وزن و ارزش اجتماعیش آسیبی نرسد و برای هدایت و ارشاد مردم همچنان نافذالكلمه باقی بماند، از خداوند می خواهد در گذران زندگی و امرار معاش به گونه ای باشد كه هرگز با تنگدستی و سختی مواجه نگردد و این مدلول جمله اول دعای مورد بحث امروز است .

امام (ع ) به پیشگاه باری تعالی عرض می كند:

وصن وجهی بالیسار.

بار الها! آبروی مرا در جامعه با معیشت سهل و آسان محافظت فرما.

محتوای جمله دوم امام (ع ) 

محتوای جمله دوم دعای امام (ع ) ناظر به این امر است كه اگر دعای اولش مستجاب نگردد، موجب كاهش ارج اجتماعیش می شود و قدر و منزلتش در نظر مردم تنزّل خواهد یافت . به پیشگاه خدا عرض می كند:

ولا تبتذل جاهی بالاقتار.

بار الها! قدر و منزلتم را نزد مردم با تنگدستی سبك و خوار مگردان .

جاه عبارت از قدر و منزلتی است كه نصیب افراد محبوب می شود و محبوبیّتشان ناشی از مزایا و كمالاتی است كه واجد آنها هستند و مردم نیز به آن مزایا علاقه دارند، مانند رهبر آزادی بخش و عزّت آفرین ، راهنمای مردم به سعادت و رستگاری ، حامی مظلوم و دفع كننده ظالم ، دستگیری از افتادگان و خدمت به ضعیفان ، علم و تقوی ، سخاوت و شجاعت ، و دیگر سجایا و صفاتی از این قبیل . جاه و ریاست نوعی سلطه بر مردم و تسخر آنان است و در هر دو، اطاعت و انقیاد وجود دارد. با این تفاوت كه ریاست فرمانروایی بر ابدان مردم است و قدرت اجرایی آن نیروهای مادّی است ، و جاه مالكیّت دلهاست و عاملی كه مردم را به اطاعت وا می دارد، نفوذ معنوی و محبوبیّت صاحب جاه است .

تفاوت اشخاص در نیل به جاه

مردم جهان به طور طبیعی به جاه و محبوبیّت و همچنین به مقام و ریاست علاقه دارند، ولی هر یك از آن دو ممكن است از دو راه نصیب گردد: یكی آنكه جاه و ریاست از پی افراد لایق بروند و آنان را به مالكیّت قلوب و فرمانروایی بر ابدان مردم برسانند، و دیگر آنكه عاشقان جاه و ریاست از پی محبوبیّت و مقام بروند و با تسبیب اسباب ، خواه مشروع باشد یا نامشروع ، خویشتن را به هدف برسانند، دلها را قبضه كنند یا كرسی های مقام را اشغال نمایند.

در صورتی كه افراد لایق بدون سعی و كوشش به جاه و محبوبیّت نایل گردند، لازم است متوجّه باشند كه علاقه دلهای مردم به آنان از نعمتهای حضرت باری تعالی است ، باید قدرش را بشناسد و از آن سوءاستفاده ننمایند، و با اعمال زشت آن را از میان نبرند، بعلاوه باید خدای را در اعطای این نعمت شكر گویند و شكر نعمت جاه و محبوبیّت ، حمایت مظلومان ، خدمت به ضعفا و بینوایان ، برآوردن حوایج نیازمندان ، و از این قبیل اعمال است . پاداش دنیوی شكر جاه ، افزایش محبوبیّت و ازدیاد قدر و منزلت است .

لئن شكرتم لازیدنّكم . (411)

اگر شكر نمودید، نعمت را بر شما فزونتر خواهم نمود.

و اگر با وجود جاه ، به درخواست ضعفا بی اعتنا باشید، كفر نعمت نموده اید و كیفر آن از بین رفتن محبوبیّت و قدر و منزلت است .

شكر نعمت ، نعمتت افزون كند كفر، نعمت از كفت بیرون كند پاداش اخروی شكر نعمت جاه ، ضمن روایات آمده ، از آن جمله این حدیث شریف است :

عن ابیعبد اللّه علیه السلام قال : ما من مؤ من بذل جاهه لاخیه المؤ من الاّ حرّم اللّه وجهه علی النّار ولم یمسسه قتر ولا ذلّة یوم القیامة . (412)

امام صادق (ع ) فرمود: هیچ مؤ منی نیست كه جاه و محبوبیّت خود را در راه برآوردن نیاز برادر دینی خود صرف كند، مگر آنكه خداوند رویش را بر آتش دوزخ حرام می نماید و در قیامت دچار تنگنای و ذلّت نخواهد شد.

سؤ ال از جاه و مال در قیامت 

جاه و محبوبیّت همانند مال و ثروت در قیامت مورد پرسش است و تخلّف از ادای وظیفه نعمت جاه ، كیفر الهی را در بر دارد.

عن النّبیّ صلّی علیه وآله قال : انّ اللّه تعالی لیساءن العبد فی جاهه كما یساءل فی ماله ، فیقول یا عبدی رزقك جاها فهل اعنت به مظلوما او اغثت به ملهوفا. (413)

خداوند از جاه بنده همانند مالش سؤ ال می كند، می فرماید: بنده من ! به تو جاه و محبوبیّت روزی نمودم ، آیا مظلومی را مورد حمایت قرار دادی ؟ آیا به استغاثه ستمدیده مضطربی پاسخ گفتی ؟

صاحب جاه و محبوبیّت كه در دنیا به نفع برادر دینی خود قدم برندارد، علاوه بر مجازات دنیوی ، در قیامت نیز كیفر خواهد داشت و این مطلب در ضمن حدیث آمده است :

عن ابیعبد اللّه علیه السلام قال : ایما مؤ من بخل بجاهه علی اخیه المؤ من وهو اوجه جاها منه الاّ مسه قتر وذلّة فی الدنیا والاخرة واصابت وجهه یوم القیامة نفحات النّیران معذّبا كان او مغفورا له . (414)

كیفر خودداری از اعمال جاه 

امام صادق (ع ) فرمود: آن كس كه بخل كند بر جاه خود درباره برادر دینیش با آنكه محبوبیّت وی بیش از محبوبیّت آن برادر مؤ من است ، مجازاتش در دنیا و آخرت مضیقه و ذلّت خواهد بود، بعلاوه امواج حرارت آتش در قیامت پیوسته با صورتش در تماس است و او را رنج می دهد، خواه او اهل عذاب باشد و خواه از مشمولین عفو و غفران الهی .

پیامبر (ص ) و استفاده از جاه 

رسول اكرم صلی الله علیه و آله بر اثر خدمتهای بزرگ و سعادت بخشی كه نسبت به دنیا و دین مردم نمود، دلها به وی گرایش یافت ، از عالی ترین درجات محبوبیّت و جاه برخوردار گردید، آنچنان قلبها مجذوب وی شد كه از دیدن رویش و شنیدن صدایش شاد می شدند و از دست مباركش و قطرات آب وضویش تبرّك می جستند. این جاه عطیّه بزرگ الهی و نعمت گرانقدر باری تعالی بود، این جاهی است كه پیمبر اكرم (ص ) از پی آن نرفته ، بلكه جاه خود را به پیامبر رسانده است . هم اكنون بعد از گذشت چهارده قرن ، محبوبیّت آن حضرت در اعماق قلوب صدها میلیون انسان جای دارد و به حضرتش عشق می ورزند. رسول گرامی (ص ) تا زنده بود از جاه و محبوبیّت خود به نفع حقّ و عدالت و حمایت از مظلومین و مستضعفین استفاده نمود و این روش مرضیّ خداوند را اكیدا به پیروان خود نیز توصیه فرمود.

مقام و ریاست برای امیرالمؤ منین (ع ) همانند جاه و محبوبیّت برای رسول اكرم (ص )، ناشی از شایستگی و صلاحیّت بود، نه علاقه و عشق به ریاست . علی (ع ) از پی مقام نرفت ، بلكه مقام در خانه او آمد.

موقعی كه مردم جمع شدند و با اصرار از آن حضرت می خواستند كه امر خلافت را قبول نماید و زمام امور كشور اسلام را به دست بگیرد. حضرت در پاسخ آنان فرمود:

دعونی والتمسوا غیری . (415)

مرا ترك گویید و از دیگری بخواهید كه پذیرای خلافت شود.

علی (ع ) و برنامه خلافت 

ولی مردم از آن حضرت دست نكشیدند، آنقدر اصرار كردند تا او را به قبول این مقام واداشتند. علی (ع ) ضمن سخنانی برنامه كار خود را در امر خلافت تذكر داد و مردم را متوجه نمود كه هدفش از قبول این مقام ، اقامه حق و عدل است . از آن جمله در زمینه پاره ای از قطائع عثمان كه به اشخاص داده بود، فرمود:

واللّه لو وجدته قد تزوج به النّساء وملك به الاماء لرددته فانّ فی العدل سعة ومن ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق . (416)

قسم به خدا اگر بیابم كه با آن قطائع ، زنانی به ازدواج در آمده یا كنیزانی خریداری شده ، به نفع مسلمین برمی گردانم ، چه آنكه در عدل سعه و گشایش است ، واگر در نظر كسی ، عدل مضیقه و تنگی باشد، جور و ستم برای وی مضیقه زیادتری خواهد داشت .

امام زین العابدین (ع ) مانند جدّ بزرگوارش رسول اكرم صلی الله علیه و آله از جاه و محبوبیّتی عظیم برخوردار بود. آل امیه با آنكه دارای قدرت و كرسی حكومت بودند، كوشش بسیار كردند كه مهر اهل بیت را از صفحه خاطر مردم بزادیند و نامشان را به دست فراموشی بسپارند، ولی هر قدر جدّیّت نمودند، به هدف نرسیدند و خداوند محبّت آنان را در دلها افزایش داد و نامشان را بالاتر برد. یكی از نمونه های محبوبیّت امام زین العابدین (ع )، تكریمی بود كه مردم در مسجدالحرام با حضور هشام بن عبدالملك از آن حضرت نمودند. قبلا در یكی از سخنرانی ها به مناسبت ، ذكر شده و در اینجا نیز بدان اشاره می شود. هشام بن عبدالملك در زمان حكومت پدرش برای ادای فریضه حج به مكه آمد، طواف بیت را انجام داد و برای استلام به طرف حجرالاسود رفت ، اما مردم به وی راه ندادند و گویا در فشارش گذاردند. كسانی از ماءمورین شامی كه با او بودند، منبری آوردند تا روی آن بنشیند و از فشار رهایی یابد. روی منبر قرار گرفت و ناظر مردم در استلام حجر بود. شامیان نیز گرد منبر از او حفاظت می نمودند.

نمونه ای از جاه و محبوبیت امام (ع ) 

اذا اقبل علی بن الحسین علیهما السلام فطاف بالبیت فكلّما بلغ الی الحجر تنحّی له النّاس حتّی یستلمه . فقال رجل من اهل الشام : من هذا الّذی قد هابه الناس هذه الهیبة . فقال هشام : لااعرفه مخافة ان یرغب فیه اهل الشّام . (417)

در این بین ، حضرت علی بن الحسین علیه السلام وارد مسجدالحرام شد. طواف بیت را انجام می داد و چون به حجرالاسود نزدیك می شد، مردم راه باز می كردند تا حضرت استلام حجر نماید.

یكی از شامیان با مشاهده این همه احترام به شگفت آمد، پرسید: این كیست كه مردم تحت تاءثیر هیبت و عظمت او واقع شدند؟ هشام گفت : او را نمی شناسم . زیرا می ترسید كه اگر بگوید كیست ، مورد علاقه شامیان واقع شود.

فرزدق و معرفی امام (ع ) به هشام 

در این موقع ، فرزدق شاعر كه نزدیك هشام بود، سؤ ال شامی و پاسخ وی را شنید. بلافاصله اشعاری را در معرفی امام سجاد (ع ) سرود و گفت : او را كعبه و مردم می شناسند، او فرزند رسول اكرم (ص ) و فرزند صدّیقه اطهر است . یكی از اشعارش این بیت بود:

ما قال لاقطّ الاّ فی تشهده

لو لا التشهد كانت لاءه نعم

او در قضای حوایج و برآوردن تمنیّات مردم هموراه پاسخش مثبت است ؛ هرگز لا به زبان نمی آورد، مگر در تشهّد و اگر مقام شهادت به توحید الهی نمی بود، آنجا هم نعم می گفت .

عوامل محبوبیت امام سجاد(ع ) 

علل و عوامل متعدّدی منشاء محبوبیّت و جاه حضرت زین العابدین (ع ) در جامعه مسلمین بود، از آن جمله ، مقام امامت به گزینش حضرت باری تعالی ، فرزندی رسول اكرم (ص )، عالم بودن به تمام دقایق دینی ، و پاسخگویی به همه پرسشها. و همچنین علمای عامّه و خاصّه در كتابهای خود آورده اند كه رسول اكرم (ص ) در ایام حیات خود، مكرّر با مختصر تفاوتی در عبارت ، فرموده بود: كتاب خداوند و عترتم دو امانت من است نزد شما، و امام سجّاد(ع ) از عترت پیمبر اسلام (ص ) است كه در كنار قرآن شریف امانتی است از طرف رسول گرامی (ص ). علاوه بر این مزایا، حضرت زین العابدین (ع ) در خدمت به مسلمانان همواره كوشا و جدّی بود، از مظلوم حمایت می نمود و با ظالم مبارزه می كرد، افتادگان را یاری می داد، به تهیدستان و مستمندان كمك مالی می نمود، برای آنكه بتواند خدمات مالی خود را درباره فقرا و بینوایان ادامه دهد در جمله اول دعای مورد بحث امروز، از پیشگاه خداوند درخواست نمود كه آبروی مرا با گذران سهل و آسان محافظت فرما، و در جمله دوم عرض می كند:

ولا تبتذل جاهی بالاقتار.

بار الها! قدر و منزلتم را با مضیقه مالی و تنگدستی سبك و خوار مگردان .

یعنی پروردگارا! چنان نشود كه مستحقّی راستگو و آبرومند به من مراجعه كند و درخواست مساعدت بنماید و من بر اثر عدم تمكّن نتوانم به وی خدمت كنم ، با نومیدی مرا ترك گوید و قدر و منزلتم در نظر او سبك و پست گردد.

صرف جاه در جلب رضای خدا 

رسول اكرم (ص ) و حضرت زین العابدین علیه السلام طالب جاه نبودند و از پس آن نرفتند، بلكه جاه از پی آنان آمد. همچنین علی (ع ) طالب ریاست نبود و از پی آن نرفت ، بلكه ریاست سر وقت آن حضرت آمد و آن بزرگواران ، جاه و مقام را در راه اعلای حق و اقامه عدل به كار گرفتند و در راه رضای باری تعالی صرف نمودند. اگر كسانی از جاه و مقامی اینچنین برخوردار گردند و در راهی كه مرضیّ حضرت باری تعالی است مورد استفاده قرار دهند، از عزّ دنیوی و اجر اخروی بهره مند خواهند بود، اما كسانی كه دارای حبّ جاه و ریاست اند و برای نیل به آنها سعی و كوشش می كنند، متوجه باشند كه اسلام با كار آنان ناموافق است و به موجب روایات ، حبّ جاه و مقام مایه تباهی و هلاكت است . در سخنرانی قبل راجع به حبّ ریاست چند جمله ای تذكّر داده شد و بعضی از روایات مذكور افتاد و در این فصل نیز بعضی از روایات مربوط به شهرت و جاه طلبی به عرض شنوندگان محترم می رسد:

عن النّبیّ صلّی اللّه علیه و آله قال : حبّ الجاه والمال ینبتان النّفاق فی القلب كما ینبت الماء البقل . (418)

رسول اكرم (ص ) فرمود: حبّ جاه و مال ، دورویی و نفاق را در قلب می رویاند، همانطور كه آب گیاه را می رویاند.

وعنه صلّی اللّه علیه وآله : حسب امرء منّ الشّرّ الاّ من عصمخ اللّه . ان یشیر النّاس الیه بالاصابع . (419)

و نیز فرموده است : برای یك انسان ، این شرّ و بدی كافی است كه مردم بر اثر شهرت و جاه ، او را با انگشت به یكدیگر نشان بدهند، مگر آنكه خداوند او را در پناه خود حفظ كند و از شرّ و بدی مصونش دارد.

جاه طلبی مایه نفاق و ریاكاری 

آن كس كه اسیر حبّ جاه است و می خواهد در دلها نفوذ نماید، باید به گونه ای قدم بردارد و خویشتن را طوری بسازد كه مردم می خواهند و موجب جلب محبتّشان می شود و چنین روشی اغلب مستلزم ریاكاری و دروغگویی در كردار و گفتار است و این همان دورویی و نفاقی است كه در حدیث رسول اكرم (ص ) آمده و فرموده است حبّ جاه ، نفاق را در دلها می رویاند و چنین محبوبیّتی نه تنها قدر و ارزشی ندارد، بلكه در دنیا منافی با فضیلت و شرف انسانی است و در آخرت مایه عذاب و كیفر الهی است . در گذشته و حال افراد نادانی بوده و هستند كه بر اثر جهالت و ناآگاهی یا به انگیزه خودپرستی و حبّ جاه ، مردمی نادانتر از خود را با كارهایی ناصحیح اغفال نمودند، خویشتن را محبوب آنان ساختند، و قلوبشان را به تسخیر خود درآوردند، و در اینجا نمونه ای را كه حضرت جعفر بن محمد علیه السلام خود ناظر آن بوده و شرح داده ، به عرض شنوندگان محترم می رساند: امام (ع ) می فرماید: كسی كه هوای نفس خود پیروی كند و راءی باطل خود را با اعجاب بنگرد، همانند مردی است كه شنیدم گروههایی از اقوام مختلف تعظیم و توصیفش می نمایند. علاقه مند شدم او را ببینك به گونه ای كه مرا نشناسد تا بدانم وزن و ارزشش چقدر است . روزی در محلی او را دیدم كه مردم گردش جمع شده بودند. پشت سر مردم ایستادم ، در حالی كه با پارچه كوچكی قسمتی از صورت خود را پوشانده بودم ، به او و مردم می نگریستم ، آنان را با گفته های خود فریب می داد، تا آنكه راه خود را كج كرد و از مردم جدا شد. من از پی او رفتم . طولی نكشید به خبّازی رسید، او را اغفال نمود و دو قرصه نان او را برداشت به صورت سرقت . تعجب كردم . در نفس خود گفتم شاید، با او معامله دارد. سپس گذر كرد به انارفروشی رسید، او را نیز اغفال نمود و دو انار از او برداشت به صورت سرقت . در دلم گفتم كه شاید با او نیز معامله دارد. باز از پی او رفتم تا به مریضی گذر كرد. دو قرصه نان و دو انار را نزد او گذارد و رفت .

دنبالش رفتم . در صحرا به بقعه ای رسید و در آنجا توقّف نمود. پیش رفتم ، گفتم : ای بنده خدا! من از تو چیزهایی را شنیده بودم ، دوست داشتم ترا ببینم و دیدم . لكن از تو كارهایی مشاهده كردم كه دلم را اشغال نموده است . گفت : آن چیست ؟ گفتم : از خبّاز دو قرص نان دزدیدی و از انارفروش دو انار. قبل از هر چیز به من گفت : تو كیستیّ گفتم : مردی از اولاد آدم و از امّت محمد صلی الله علیه و آله . گفت : به من بگو تو كیستی ؟ گفتم : از اهل بیت پیمبر اسلام (ص ). گفت : اهل كجایی ؟ گفتم : اهل مدینه . گفت : شاید تو جعفر بن محمد باشی . گفتم : بلی . گفت : چه فایده دارد شرافت اصلی برای تو با جهلی كه با كتاب خدا داری ؟ گفتم : جهل من به كتاب خداوند چیست ؟ گفت : در قرآن شریف آمده : هر كس یك حسنه بجا آورد، دده برابر آجر دارد و هر كس مرتكب یك گناه شود، جز كیفر یك گناه ندارد. من وقتی دو نان دزدیدم ، دو گناه كردم و چون دو انار دزدیدم ، دو گناه دیگر مرتكب شدم ، و چون آنها را صدقه دادم ، از چهل حسنه برخوردار گردیدم ، چهار گناه را از چهل حسنه كم كن ، سی و شش حسنه باقی می ماند.

توضیح امام (ع ) به جاهل 

حضرت فرمود: به او گفتم تو به كتاب خداوند جاهلی ، مگر نشنیده ای كه باری تعالی فرموده :

انّما یتقبّل اللّه من المتّقین . (420)

عمل اهل تقوی مورد قبول خداوند است .

تو با دزدی دو قرص نان ، دو گناه كردی و با دزدی دو انار، مرتكب دو گناه شدی ، وقتی آنها را بدون اجازه صاحبانش به دیگری دادی ، چهار گناه دیگر بر چهار گناه اول افزودی و چهل حسنه بر چهار گناه اضافه نكردی . از شنیدن سخن امام (ع )، حیران بر آن حضرت می نگریست . امام فرمود: من برگشتم و او را ترك گفتم ، سپس فرمود:

وبمثل هذا التّاءویل القبیح المستنكر یضلون ویضلون . (421)

و به استناد این گونه تاءویلهای قبیح گمراه می شوند و گمراه می كنند.